╬√↓خاطرات $ƴ ĐḭⱥɌǃɆ₥ من ↓√╬

این روزها زیادی ساکت شده ام ؛ حرفهایم نمی دانم چرا به جای گلو از چشمهایم بیرون می آیند !

دستــــــــ بر دلم مگذار !!

میسوزی !

داغِ خیلی چیزها بر دلمـــــــ مانده !

 

 

خدایا خسته ام ... از این زندگی ... از این دنیای به ظاهر زیبا ...

از این مردم که به ظاهر صادق و با وفا ...

خسته ام ... از دوری ...از درد انتظار از این بیماری نا علاج خسته ام

از این همه دروغ و نیرنگ خسته ام ...

آری پروردگارم از این دنیا خسته ام از آدم هایش

از دروغ هایش از نیرنگ هایش خسته ام ...

پس کو صداقت و محبت چرا اندکی محبت در میان دل مردم نیست چرا قطره ای از

عشق در چشمان بنده هایت نیست همش دروغ پیدا است همش نیرنگ پیدا است ...

دیگر دست محبتی در میان مردم نیست

دیگر عشقی پاک و مقدس در میان مردم نیست سفره ی دل مردم همش دروغ

است ... به ظاهر پاک و صادقانه است ... ای خدایم ای معبودم خسته ام ... کو

زندگی پاک و مقدسانه ... کو دست عشق و محبت ... کو سفره ی وفا و

صداقت ...همه رفته اند و نیرنگ مانده است من خسته ام ...از این همه

بی وفایی ...از این همه درد انتظار ...از این همه حسرت ... از این همه اشک ... از این

همه ناله و فغان ... خسته ام ... آری ... خسته ام ... از دست خودم خسته ام از

دست این زندگی که برایم سیاه بختی آورده است خسته ام ...

از دست همه خسته ام...

از دست روزگار بی معرفت از دست  مردم بی معرفت ... ای خدایم دیگر از

زندگی سیرم ... از خودم سیرم ... از دنیا سیرم... ای خدایم گوش کن صدایم ...

من خسته ام...

خدایا کمکم کن خیلی وقته تنهام

 

 

بر روی سنگ قبرم ننویسید در جوانی مرد بنویسید پیر شده بود پیر جوانی

 

بر روی سنگ قبرم ننویسید تنها بود بنویسید بهترین دوستش تنهایی بود

 

بر روی سنگ قبرم ننویسید که کم تحمل بود بنویسید مشکلاتش بیش از اندازه بود

 

بر روی سنگ قبرم ننویسید روزای آخر غمگین بود بنویسید شاد بود مرگش فرا رسیده بود

 

بر روی سنگ قبرم ننویسید از دوری یار مرد بنویسید از عشق یار مرد

 

بر روی سنگ قبرم ننویسید که روز تولدش مرد بنویسید که هرگز متولد نشد

 

بر سنگ قبرم بنویسید خسته بود، اهل زمین نبود نمازش شکسته بود

 

بر سنگ قبرم بنویسید شیشه بود، تنها از این نظر که سراپا شکسته بود

 

بر سنگ قبر من بنویسید پاک بود، چشمان او که دائما از اشک شسته بود

 

بر سنگ قبر من بنویسید کل عمر، پشت دری که باز نمیشد نشسته بود...

 



نظرات شما عزیزان:

تنهایی
ساعت17:55---17 شهريور 1392
سلام عزیزم خیلی وبلاگ زیبایی داری برایت ارزوی سلامتی دارم
پاسخ:سلام مرسی


حسین
ساعت19:22---16 مرداد 1392
abji elahe man hamon hosseine to chatromam .....webe kheili khobi dari ..be manam sar bezan o linkam kon .....

mrc


پاسخ اومدم ،لینکت کردم


Scar
ساعت4:08---14 مرداد 1392


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در چهار شنبه 14 / 5 / 1392برچسب:,ساعت 3:16 قبل از ظهر توسط ღ.ღZAHRA DELKHASTEღ.ღ | |

Design By : Mihantheme